Wednesday, August 17, 2011

با دلم مي رقصي؟

نوشت :‌خانه از غير بپرداز كه من در راهم
گفتمش: خانه اي نيست مرا
روح سرگردانيست
                   كه هزاران كولي
همرهش مي رقصند ...
   اگرم هست توان
كه به رقصت آرم
آنگه
آراسته ام !!!
ورنه
اين سرخي لب
نامش آشفتگي است...
با دلم مي رقصي؟




Tuesday, August 16, 2011

غريب آشنا

غريب آشنا همين نزديكي هاست
اما مطمئن نيستم من رو بشناسه :)

Sunday, August 7, 2011

جهنم ...

امشب موهايم مار شد
و دست هايم از چنگك هاي آخته آويخت
تنم كبود از كابوس گناه
روحم اما تاول زده از عطش بوسيدنت
دو دنيا جهنم است
آنجا ازخواستنت
اينجا از نداشتنت...