از اول هم قرار نبود چشمهایم یاد کسی بماند
قرار نبود کسی برای موهایم شعر بگوید و در حسرت دستهایم باشد
تنها فرستاده بودم تا بفهمم چشمهایی هست که می توانم دوستشان بدارم
و دستهایی که نداشته باشم شان
و آسمانی که ببینمش
قرار بود
چشمهایم در چشم برف
دستهایم در دست آب
و موهایم د راغوش باد برقصد
و من
همیشه طلبکار خدایی باشم
که اگر باشد
باقی مردم خیالشان تخت
آنقدر بدهکار من هست که طلبی از کسی نداشته باشد
!!!